من کم آوردم خیلی هم کم آوردم اعترافش سخته ولی به نهایتش رسیدم.چرا به هر دری میزنم باز نمیشه؟چرا هر راهی میرم تهش بن بسته؟همه ش تقصیر خودمه من همیشه وقتی به ایستگاه یکی مونده به آخر میرسم ترس همه ی وجودمو میگیره و از قطار پیاده میشم.انقدر تو ایستگاه میشینم تا راه ریل رو عوض کنن و بشه یه متروکه.بعد روی ریل راه آهن میخوابم و خواب میبینم خیس و پرت شدم رو ساحل و از موهای بلندم ماهی مرده سر ریز شده.بوی تنم با یکی ماهی مرده ها قاطی شده و جیغ مرغابی دریایی
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت